پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 113464
جاسوس سيا چگونه در دام وزارت اطلاعات گرفتار شد؟ + تصاوير
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 733

سرويس سياسي«فردا»: وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي در تازه ترين مقابله خود با اقدامات ضد امنيتي کشورهاي غربي توانسته است تيمي حرفه ايي ارز جاسوسان سيا را به دام بيندازند.اين موفقيت امنيتي ديشب در قالب مستندي به نام «شکارچي در دام» از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد.آنچه مي خوانيد شرح مکتوب اين مستند است به روايت«باشگاه خبرنگاران».

*********************************************
"متي والوک" مجري طرح جديدي سازمان جاسوسي آمريکاست که با هوشمندي سربازان گمنام امام زمان(عج) به سرنوشت ديگر جاسوسان اين حلقه گرفتار مي‌شود.



 لازم به ذکر است؛ قبل از وي نيز بسياري قصد داشتند که از طرق مشابه در کشورمان دست به اقدامات جاسوسانه بزنند. که "استفان
ريموند
" متولد 1967 با تابعيت آمريکايي و "مارک آنتوني ونديار" متولد 1958 با تابعيت آفريقاي جنوبي از جمله آنها هستند.





اين دو جاسوس وابسته به سازمان اطلاعاتي آمريکا CIA هستند که در لباس پژوهشگران حوزه محصولات بيوتکنولوژي وارد کشورمان مي‌شوند و آنها مي‌دانند که ايران بيش از يک دهه است که دستاوردهاي مهمي را در اين حوزه بدست‌ آورده است.

اين دو نفر از طريق حضور و حتي برگزاري همايش‌هاي علمي در کشورمان با هزينه خود اقدام به شناسايي نخبگان علمي کشورمان در حوزه بيوتکنولوژي کرده و اسامي آنها را در اختيار سرويس جاسوسي آمريکا قرار مي‌دادند.

مهره سوم CIA "فيصل" نام داشته و مردي مراکشي تبار است که در حوزه IT تحصيل کرده و با ورود به ايران قصد دارد تا نخبگان علمي حوزه طراحي و ساخت نرم‌افزار و سخت‌افزارهاي رايانه‌اي را شناسايي کرده و درصد پيشرفت آنها را به دستگاه‌هاي اطلاعاتي آمريکا ارائه دهد، قرار بود وي در تهران شرکتي پوششي راه‌اندازي کند که در واقع پايگاه غيررسمي اطلاعاتي براي جاسوسي‌هايش باشد.



"هريو ماچروزا"، مهره‌ي ديگري است که داراي تابعيت يکي از کشورهاي شرقي آسيا بوده و سعي داشت در پوشش فعاليت‌هاي علمي در ايران اطلاعات محرمانه و ذي‌قيمتي را از برنامه‌هاي هسته‌اي کشورمان جمع‌آوري کند و آنها را در اختيار سرويس‌هاي جاسوسي غرب قرار دهد.



مهره بعدي حلقه سازمان جاسوسي آمريکا يعني سيا "داگلاس فرناندز" متولد 1962 و با تابعيت مالزيايي است.



اين فرد که يک مسيحي ماليزيايي‌تبار است براي کسب اعتماد هموطنان در کشور، خود را به نام "علي عبدراني" معرفي مي‌کند.

حوزه فعاليت‌هاي وي علاوه بر رصد دستاوردهاي هسته‌اي کشورمان شامل جمع‌‌آوري اطلاعات پيرامون پروژه‌هاي نظامي ايران نيز مي‌شد.

او مي‌دانست که قطار پيشرفت کشور در حوزه‌هاي علمي در حال شتاب گرفتن است و همين موضوع موجبات اعزام وي توسط سازمان جاسوسي آمريکا به ايران را فراهم کرده است.

شگرد وي براي برقراري ارتباط با هدف‌هايش که اسامي آنها را در اينترنت پيدا کرده، ترتيب دادن يک قرار کاري در داخل ايران است تا با پوشش همکاري‌هاي تجاري، دانشمندان کشورمان را مورد شناسايي و تخليه اطلاعاتي قرار داده و حتي اسامي بعضي از آنها را به منظور حذف فيزيکي و ترور در اختيار ترويست‌هاي غربي قرار دهد، اما با هوشياري سربازان گمنام امام زمان(عج) همانند چند فرد قبلي که مدتي تحت نظر و رهگيري دستگاه اطلاعاتي کشورمان بودند شناسايي و دستگير مي‌شوند تا ماموريتي که مي‌رفت موجبات آسيب در ساختارهاي حفاظت شده کشورمان ايجاد کند، اجرايي نشده پايان يابد.

اما بازگرديم به جاسوس اصلي اين مستند که "متي والوک" نام داشته به عنوان فرستاده ويژه سيا در ايران فعاليت مي‌کرد. ‌



همه چيز با يک ايميل کاري آغاز شد، ايميلي که از شما دعوت مي‌کند با ورود به يک پروژه مهم تحقيقاتي صاحب به اصطلاح شغلي پردرآمد شويد.

متي والوک در اين خصوص مي‌گويد "از سال 2008 بود که با راه انداختن يک سايت کاريابي به نام (اين جي آر) تونستم با شرکت‌هاي مهم اروپايي قراردادهايي را ببندم و نيروهاي متخصص را هم متقابلا براي آنها معرفي کنم،در دسامبر 2009 شخصي که خودش رو "استيون لوگانو" معرفي کرد از طريق ايميل رسمي کمپاني (پريزما) با من ارتباط برقرار کرد و گفت که قصد همکاري دارد،در ديدارهاي اول من با او، متوجه شدم که اسم واقعي او "استيو لوگانو" نيست و اون يک افسر ارشد اطلاعاتي CIA است که قصد اجراي يک پروژه بسيار گسترده اطلاعاتي رو در ايران دارد".

هدف او آشکار است، "متي والوک" مجري طرح جديد سازمان جاسوسي آمريکا CIA سيا براي نفوذ در لايه‌هاي نخبه کشورمان است تا از اين طريق اطلاعات ذي‌قيمتي را از پيشرفت‌هاي علمي ايران به دست آورد، اما همانند ساير مهره‌هاي گرفتار شده اين حلقه که ذکر آنها رفت در چنگال عقاب‌گونه سربازان گمنام امام زمان(عج) گرفتار آمد.
"متي والوک" جاسوس سازمان اطلاعاتي آمريکا در مدتي قريب به يکسال اطلاعات ارزشمندي را پيرامون ايران و وضعيت علمي آن جمع آوري کرده و عازم پاريس مي‌شود تا با افسر ارشد CIA ديدار کند.


پاريس، ژانويه 2010
لابي يکي از هتل‌هاي پاريس محل اولين جلسه توجيهي جاسوسي اعزامي با افسر ارشد آمريکايي است.



"متي والوک" در اين خصوص مي‌گويد: "بعد از ملاقات پاريس هر وقت به لوگانو زنگ مي‌زدم مي‌گفت قطع کن و فقط با ايميل با من تماس بگير، در آخرين ايميل‌هاي که به من داد گفت وقت آن است که با کساني که آنها را در ايران شناسايي کردي ارتباط نزديکتر بگيري و حتي اگه لازم باشه به ايران هم بري، من هم با يکي از آنها که تونسته بودم بيشتر جذبش کنم هماهنگي‌هاي لازم را انجام دادم".

در ادامه شخصي ايراني که فريب جاسوس‌بازي "متي والوک" را خورده است توضيح مي‌دهد: " توي شرکت‌هاي نرم‌افزاري کاري مي‌کردم به عنوان تحليل‌گر، به عنوان راه‌اندازي سيستم‌هاي نرم‌افزاري، يه ايميلي براي من اومد، ايميلي که براي من اومد نوشته بود يک فرصت استخدامي و کاملا انگليسي بود و توضيح داده بود که اسمش "متي والوک" و يه شرکتي هست توي اسلواکي، توي قلب اروپا، شرکت کاريابي بين‌الملي هستيم".


الف.ش که از ماهيت جاسوس مآبانه "متي" بي خبر است و از سوي ديگر با وعده‌هاي وسوسه‌کننده او مواجه شده سعي مي‌کند همکاري‌اش با او را بيشتر کرده و در زمينه شناسايي نخبه‌هاي علمي و صنعتي کشورمان با او حداکثر تعامل را داشته باشد.

اين شخص در ادامه مي‌افزايد:"کاري که توضيح داده بود اين بود که در مرحله اول، در وهله اول اينها يه نفر رو مي‌خوان به عنوان محقق در زمينه IT، ولي نوشته بود براي اينکه ما نفر در واقع مورد نظرمون رو انتخاب کنيم، ما چند مرحله مصاحبه داريم، يکسري مصاحبه روي اينترنت داريم که از طريق نرم‌افزار "اسکايپ" انجام مي‌شد، يکسري مصاحبه بين بين 10 الي 15 نفر، بعد از اين‌ها ما 5 نفر رو انتخاب مي‌کنيم، 5 الي 6 نفر رو انتخاب مي‌کنيم، مي‌آئيم تهران باهاشون مصاحبه مي‌کنيم توي تهران، اونايي که از مصاحبه دوم هم قبول شدن 1 الي 3 نفر رو مي‌ريم اسلواکي ان جي ار ساوشن. اس کي يا همون اسلوک بود،مي‌توني به سايت ما مراجعه کنيد و همه اطلاعات درباره شرکت ما و همچنين کاراي ما رو ببيني، گفت من 2 ماه بعد بيايم ايران و اينجوري با شما مصاحبه خواهد کرد".


تهران آوريل 2010
"متي" وارد ايران مي‌شود و روي سوژه‌هاي خود متمرکز مي‌شود، سوژه‌هاي که قرار است آنها را تست کرده و پس از تاييد آنها را به "استيو لوگانو" افسر آمريکايي معرفي کند.



"متي والوک" در ادامه مي‌افزايد: "براي رد گم کردن چند بار به الف.ش گفتم فقط تو مورد تائيد ما نيستي و قرار  که با چند نفر ديگر هم ارتباط برقرار کنيم، اما به اين نتيجه رسيده بودم که وعده‌هاي مالي و تحصيلي که به اون داده بوديم خيلي روي او تاثير گذاشته بود و اين موضوع يک پوئن مثبت براي ما بود، چرا که حالا مي‌توانستم او را به لوگانو معرفي کنم".

"متي والوک" در ادامه مي‌گويد:"فقط به فکرم اين بود که مي‌تونيم در واقع همکاري، اگه من رو انتخاب بکنند مي‌تونم ادامه تحصيل بدم، مي‌تونم کاري کنم، پول خوبي در بياورم، به اين مسائل فقط فکرم مشغول بود، ايشون بعدا يک تستي به من داد، تست هوش بود، تست هوش رياضي بود، کاملا اشکال رياضي بود، گفت 20 دقيقه وقت داري اينو پر کني و توي اين بيست دقيقه با مترجم من رفت پايين، گفت ما ميريم خيابان قدم بزنيم برگرديم، رفتن و درست سر 20 دقيقه اومد و اون تست هوش رو از من گرفت، از من تشکر کرد، گفت من اين نتايج رو مي‌برم به اسلواکي و در اسلواکي من اينها رو در واقع با کارفرما در ميان مي‌گذارم اگر شما يکي از موارد باشيد به شمار خبر ميدم، دعوتنامه مي‌فرستيم، تشريف بيارين".

"متي" به اسلواکي باز مي‌گردد تا اين خبر خوش را به استيو لوگانو اطلاع دهد، اما وي تماس‌هاي او را پاسخ نداده و پس از مدتي با ايميلي به وي دستور راه‌اندازي سايتي جديد با عنوان "يونيک سالوکشن را مي‌دهد تا فاز دوم پروژه شناسايي سوژه‌هاي تاييد شده کليد بخورد.

"متي والوک" در اين رابطه مي‌افزايد:"لوگانو اسم يک استاد دانشگاه ايراني را به من داد و گفت از طريق عاملي که پيداش کردم باهاش ارتباط بگيرم، اون هم به سرعت".

اين فرد يکي از پژوهشگراني است که ابتدا فريب وعده‌هاي متي والوک جاسوسي اعزامي CIA را مي‌خورد اما با روشنگري‌هاي به هنگام و توجيه‌اش نسبت به دامي که قرار بود در آن گرفتار شود به موقع از اين راه باز مي‌گردد.

پژوهشگر مذکور خود در اين زمينه مي‌گويد: "اواخر سال 90 ايميلي از طرف "متي" نماينده شرکت يونيک سالوشن براي همکاري دريافت کردم، بعداز چند بار تماس ايميلي و تلفني قرار شد در کشور اسلواکي با همديگر قرار مصاحبه داشته باشيم، اولش اعتماد نکردم چون طرف خارجي بود، معلوم نبود و چکاره‌س، بعدها "متي" از طريق فردي که توي تهران مقيم بود دوباره با من تماس گرفت که اين بار اعتماد کردم چون اين فکر کردم شرکت سالوشن يک شرکت معتبر و توي تهران نمايندگي دارد".

الف.ش ادامه مي‌دهد: " اين آقاي "متي" سريعا برگشت جواب داد توي ايميل به من که يکي از اين نفرات رو ما روزمه‌شو رو همونطور که مي‌دونيد تو رو پيدا کرده بوديد و ايشون به نظر ما گزينه مناسبيه، ما باهاش در ارتباط بوديم و اولش تمايل نشون داد که بياد ولي با توجه به اينکه من يک اتفاق ورشي برام افتاد و 3 ماه توي بيمارستان خوابيدم ارتباطم قطع شد الان هر چقدر زنگ مي‌زنم يا اينکه در واقع ايميل مي‌زنم جواب نميده، ببين مي‌توني اينو براي ما هندل کني، اين خيلي مهم براي سرمايه‌گذاري که بياد در واقع اسلواکي، ميتوني باهاش صحبت کني، توضيح بدي اين پروژه، يه پروژه بين‌المللي پژوهشي هيچ مشکلي نداره و ايشون فقط ميان در واقع تو اسلواکي، ما هزينه‌هاشو ميديم، ويزاشو ميديم، دعوتنامه، همه کاراشو انجام مي‌ديم بعد بابت اين کار حق و حقوقي هم بهشون مي‌ديم".



براتسليوا-اسلواکي سپتامبر 2011
 "متي" در ادامه توضيح مي‌دهد: "پس از برگشتن من به اسلواکي لوگانو با من سريعا تماس گرفت و گفت براتسليوا جاي خوبي نسبت، بايد جلسه توي اتريش برگزار شود."

پژوهشگر فريب خورده ادامه مي‌دهد: " اوايل سال 90 رفتم اسلواکي، اونجا بود که براي اولين بار با اين‌ها ملاقات کردم نمي‌دونستم، اما مثل اينکه "متي" با افسر اطلاعاتي آمريکا که اسمش لوگانو بود قرار گذاشته بودند که محل ملاقات را از براتسليوا به وين نقل بدهند نهايتا من و "متي" و اون افسر اطلاعاتي آمريکا در وين همديگر رو ملاقات کرديد."

کار آنها منحصرا تکنولوژي صنايع غذايي نبود، آنها کم کم از اين طريق سعي داشتند که راه را براي ورود به عرصه علمي ايران باز کرده و در ادامه با دانشمندان و پژوهشگران هسته‌اي کشور نيز ارتباط بگيرند".

"متي" اينگونه توضيح مي‌دهد: "بعد از برگزاري موفق اين جلسات در وين لوگانو افسر ارشد اطلاعاتي آمريکا به من گفت با دو تا استادهاي دانشگاه ايران که در دانشگاه‌هاي مهمي تدريس مي‌کنند ارتباط بگيرم. اين دو نفر در پروژه‌هاي هسته‌اي ايران هم فعال بودند."

و در ادامه پژوهشگر مورد نظر مي‌افزايد:" اون افسر اطلاعاتي به من گفت که شرکتي که در آن کار مي‌کند به دنبال استخدام متخصص‌هاي ايراني در حوزه‌هاي مختلف فني است، مي‌خواد که آنها را در پروژه‌هاي بهداشتي و صنايع غذايي استفاده کند، از من خواستند که من به متخصصان ايراني در حوزه‌هاي مکانيک را شناسايي کنيم اطلاعات مربوط به تلفن- ايميل-موفقيت شغلي، رزومه‌هاي کاريشان مراجعه کنم اين اطلاعات را به متي بدهم،قرار بود اين افراد را انتخاب کند ليست نهايي را به من بدهد تا من هم با اون‌ها ارتباط اوليه برقرار کنم، همين که يک جلسه‌اي رو بگذارم تا اين افراد ايراني با متي با همديگر يک ملاقاتي داشته باشند".
رابط "متي" و پژوهشگر مي‌گويد: " گفت که اصلا نمي‌خواد با کسي صحبت کني، بذار من بيام ايران، خودم ميام ايران مشخص مي‌کنم، توي آگوست يعني توي شهريورماه، تو رو آموزش مي‌دم که چه جوري مصاحبه کني، تيم تو تشکيل بدي آقاي ... فقط به عنوان يه محقق باشه کار کنه".
پژوهشگر فريب‌خورده مي‌افزايد: "لوگانو افسر اطلاعاتي آمريکا در اين جلسه 4 تا اسم از متخصصان ايراني را به من داد که براي شروع با آنها ارتباط بگيرم. يکي‌شان پرسنل سازمان انرژي اتمي بود، 3 تاي ديگه هم  در پروژه‌هاي نظامي و هسته‌اي مشغول بودند وقتي به ايران اومد در لابي يکي از هتل‌ها ما همديگر و ديديم، بعد از آن بود که نيروهاي وزارت اطلاعات با من در ارتباط گرفتند طي صحبت‌هاي که شد من تازه اونجا بود که فهميدم ماموريت واقعي اون افراد چي است".

"متي‌" ادامه مي‌دهد: "استيو لوگانو در ديدار آخر که قرار بود و بعدش من به ايران برگردم پرسشنامه‌‌اي را به زبان فارسي و انگليسي به من داد و گفت حتما بايد اين پرسشنامه‌ها پر شونو حتما براي او ارسال بکنم، لوگانو بعد از اين ماجرا مرا به هنري افسر اطلاعاتي که متمرکز روي برنامه هسته‌اي ايران بود معرفي کرد، من هم قرار بود اطلاعات را به او بدهم،رفتار هنري با استيو خيلي فرق مي‌کرد، صحبت‌هاي او آشکارا نشان مي‌داد که اون قصد حذف فيزيکي بعضي از دانشمندان ايراني را دارد و يا حداقل مي‌خواهد موقعيت کاري و اجتماعي آنها را به خطر بيندازد، هنري حتي گاهي حرف از ترور دانشمندان ايراني هم مي‌زد."

17 آگوست 2012 "متي" با پرواز دوبي به تهران مي‌آيد اما اين اقامت با اقامت‌هاي قبلي‌اش در تهران فرق دارد، چرا که حالا سربازان گمنام امام زمان(عج) که مدت‌ها تحرکاتي اين چنيني را زير نظر داشته‌اند مستقيما او و ملاقات‌هايش را مورد رهگيري قرار مي‌دهند."

الف.ش تصريح مي‌کند: "يکي از مطالبي که دوباره شک کردم اين بود که من وقتي فهميدم که هيچ پروژه‌اي نداره اين آدم و درواقع دنبال مصاحبه با يک سري افراد و درست کردن تيم بدون پروژه است احساس کردم که اين کارش اصلا يک کار علمي نيست، و کار فراعلمي دارد انجام مي‌دهد و دنبال يکسري مقاصد ديگري هستش، بهش پيشنهاد دادم خب آقا اصلا مي‌خواي کار کنيم با هم !!! بيا با هم يک شرکت بزنيم شرکت بازرگاني بزنيم که اصلا استقبال نکرد، يعني من ديدم که اصلا از اين همه، يعني من متوجه شده بودم که اين در واقع اصلا نمي‌خواهد کار کنه!!!يا کاري اصلا وجود نداره يا دنبال يکسري اهداف ديگه‌ايه و همچنين از مدل رفتارش و مدل صحبت‌هايش و اينکه هميشه مثل اينکه يک ترسي در وجودش بود من احساس کردم که اين آدم‌ مي‌تونه جاسوس سرويس‌هايي براي اطلاعاتي باشد، که به عليه کشورمان دارن کار مي‌کنند، و وابسته به جايي باشد مثلا  CIA يا جاهاي ديگه سرويس‌هاي جاسوسي جاهاي ديگه متصل است به اين‌ها باشد که ديگه تصميم‌ گرفته بودم که بعد از اينکه رفت هيچگونه همکاري باهاش نداشته  باشم. چون احساس کردم ... نمي‌خواد باهاش همکاري کنه".

حالا ديگر پايان راه اين جاسوس چشم آبي فرا رسيده، "متي" که قرار شامي را در يکي از هتل‌هاي تهران با الف.ش و پژوهشگر دانشگاهي کشورمان  مي‌گذارد تا بتواند آخرين دستوار استيون لوگانو افسر اطلاعاتي CIA را در پوشش سوالاتي علمي با آنها در ميان بگذارد يا حضور به موقع سربازان گمنام امام زمان(عج) مواجه شد و نقشه‌اش ناکام ماند."

پژوهشگر دانشگاه كشورمان مي‌افزايد:" وقتي به ايران اومد در لابي يکي از هتل‌هاي تهران ما همديگرو ديديم بعد از اون بود که نيروهاي وزارت اطلاعات با من ارتباط گرفتند و طي صحبت‌هايي که شد من از ماهيت واقعي اون افراد مطلع شدم".

 "متي والوک" خود اينگونه توصيف مي‌کند:"منتظر شام بودم که در اتاق به صدا دراومد، درو که باز کردم نماينده سرويس اطلاعاتي ايران رو ديدم که تقريبا تمام ماجرا را مي‌دونست و من با ديدن اين صحنه چاره‌اي جز تسليم و  اعتراف نداشتم".

پژوهشگر تکميل مي‌کند: "خدا رو شکر مي‌کنم که اين نقشه‌ها نقش بر آب شد و اين‌ها نتوانستند بدهد نشان برسند، الان که دارم به اون روزها به اون جلسات، روزهاي که داشتم و صحبت‌ها فکر مي‌کنم تازه دارم متوجه مي‌شود که چطور در يک جاسوس‌بازي آمريکايي گرفتار مي‌شوم، خدا را شکر مي‌کنم که اون نقشه‌ها به جايي نرسيد و اون‌ها نتوانستند به هدفشون برسند".

"متي" با ابراز ندامت تاکيد مي‌کند: "من مي‌دانم که به وسيله فعاليتم موقعيت برخي از ايراني‌ها را به خطر انداختم و براي اين کار هم بسيار متاسفم چرا که کورکورانه به ماموران سيا اعتماد کردم و تا به خودم اومدم ديدم من هم يک عامل اطلاعاتي شدم که دارم براي آنها کار مي‌کنم من خيلي متاسفم و اميدوارم با اطلاعاتي که در اختيار وزارت اطلاعات ايران قرار دادم مانع فعاليت دوباره خرابکارانه آمريکا عليه مردم ايران باشم".
و اما کلام آخر جاسوس اعزامي سيا به ايران پس از ماه‌ها جاسوسي اين است:" من از ملت ايران واقعا عذر مي‌خواهم".
اين تهديد و شيوه جديد جاسوسي غرب بر ضد کشور با هوشياري قشر دانشگاهي کشور و عملکرد به موقع وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران خنثي مي‌شود.
 اما لازم به ذکر است پژوهشگران و دانشمندان متعهد ميهنمان در برخورد با اين دست از ارتباطات مشکوک در اولين فرصت موارد را با افراد امين دستگاه اطلاعاتي در ميان بگذارند.
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html